مرتضی روحانی
مرتضی روحانی

تغییر رویه

***این وبلاگ در آستانه یک سالگی دچار تغییر رویه مبنایی شد.چند سال پیش پای پدر بزرگم بر اثر بیماری دیابت سیاه شد.همانی که قدیمی ها بهش می گفتند قانقاریا.اسم امروزی اش را نمی دانم. اما هر چه که بود آن روزها من درسی گرفتم که امروز بیش از آن موقع به کارم می آید.دوای این درد بریدن پا است.وقتی پدر بزرگم را به دکتر می بردیم با اینکه تنها بخش کوچکی از شصت پایش سیاه شده بود یکی می گفت باید از بالای زانو بریده شود!!! دیگری می گفت که باید از زانو بریده شود!! دیگری می گفت از مچ! و در نهایت دکتری دلسوز پیدا شد که تنها همان شصت پا را برید.البته همین دیرهنگام دوا و درمان کردن موجب فوت ایشان شد.اصولا برخی دردها هست که درمان کردن شان دردناک تر از تحمل خود درد است و همین امر درمان را به تاخیر می اندازد و درد را عمیق تر می کند.و حکایت دردهای انقلاب و درمان هایش نیز از همین قبیل است.عده ای به بهانه اینکه نگوییم تا دشمن شاد نشویم منطق عافیت طلبی را دنبال می کنند و عده ای از محذوریت های عملی برای خود منطقی پراگماتیستی فراهم کرده اند.برخی از گذشتن دوران آرمان گرایی سخن می گویند و اباطیل صدبار جویده شده را با ولع هر چه تمام تر برای صد و یکمین بار نشخوار می کنند.باید بپذریم که انقلاب ما دچار بیماری هایی شده است که شرط اول درمان کردن آنها پذیرفتن آنهاست. بیماری های معرفتی و رفتاری.و من از این پس از همین خواهم نوشت.خواهم نوشت تا دچار خواب خرگوشی نشویم و گمان نکنیم که راه را به سلامت طی کرده ایم و یا در حال طی کردن هستیم.

نظری ثبت کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code